پنجاه و نه - دریاچه
Description
هر قتل، شبکهی گستردهای از مردم رو درگیر خودش میکنه؛ از شاهدها و مامورهایی که نفر اول سر صحنهی جنایت میان گرفته تا وکلا و هیئت منصفهای که اطلاعات رو بررسی میکنن، تا خانوادهی قربانیان که باید با پیامدهای اون کنار بیان. هر چقدر که قتل دلخراشتر باشه، این شبکه پیچیدهتر میشه.
این داستان در یک شهر کوچک اتفاق میافته در امریکا. شهر ویکو در ایالت تگزاس. در تابستان سال 1982.
نقطه مرکزی داستان هم یک جنایت وحشیانه است. برای همین این اپیزودی برای بعضیها ممکنه نامناسب باشه. ازجمله برای بچهها. صحنههای خشنی داره
منبع:Texas Monthly
نویسنده: Michael Hall | ترجمه: هدیه کعبی | روایت: علی بندری | تدوین: امید صدیقفر | کاور: مجید آبپرور
Raining Yu :موسیقی تیتراژ
اسپانسر:
ایران پلتو| سایت ایران پلتو| اینستاگرام ایران پلتو
موسیقیها از:| Fesliyan Studio | Ross Bugden|
White Sand | Mattia Cupelli | Noya Sakamata | Krale
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.
من به نظرم اومد شاید قاتل خود اون کاراگاه که میگشت همه رومجبور میکرد شهادت های دروغ بدن
به نظرم یکم احمقانه است جنگیدن برای ثابت کردن بی گناهی ادم هایی که مرتکب هزارتا جرم شدن فقط یه قتل نکردن دیگه اگر بیرون زندان بودن هزارتا کار بدتر میکردن قتل هم میکردن پس اینا چه اعدام میشدن چه نه فرقی نمی کرد ولی اگر مسبب این قتل کسای دیگه ای باشن که بیرونن این دیگه فرق میکنه واقعا بعد این همه سال مشخص نشده کس دیگه قاتل بوده؟
بهترین اپیزودتون تا الان این بوده👌👌
اقا این پیدا نشد اخر کار کی بود؟
مدتی است که چشم و گوشم را به روایتها سپردهام... هر بار که میشنوم فردی به قتل رسیده و گروهی انبوه از انسانها در پی یافتن قاتل برآمدهاند و پس از سالها کوشش و پرداخت هزینههای سنگین ـ چه مالی و چه زمانی ـ سرانجام توانستهاند او را بیابند و پرونده با پایانی خوش بسته شده است، پرسشی همیشگی در ذهنم تکرار میشود. در روزگاری که هر روز صدها نفر بر اثر گرسنگی، بیماری، جنگ، موشک، مسمومیت، خودکشی ناشی از فضای مجازی یا مرگ بر اثر مخدرهای نو و کهنه جان میسپارند،
بعد از چندین سال از انتشار یهویی این اپیزود طولانی رو تا آخر گوش دادم. یک ایده جالب اواسط داستان برای من شکل گرفت و همه و همه ی توقع من این بود که آخر داستان مجرم واقعی معلوم بشه. اواخر داستان داشتم به این فکر میکردم که به همه دوستان و آشنایان لینک این اپیزود رو بفرستم و براشون بنویسم: گوش کنید، بینظیره. اما و صد افسوس که در آخر داستان همه ایده ها و همه افکارم نقش بر آب شد و به هیچ کسی این اپیزود هم خوب و هم بشدت بد رو پیشنهاد نمی کنم. فقط و ققط به این دلیل که حق و حقیقت معلوم نشد.
فقط میتونم بگم :حاجی پشمام
((اون شب کنار دریاچه ویکو واقعا چه اتفاقی افتاد؟)) !!!
دقیقا من دنبال پادکستر های صدای گرم و دلنشین میگردم تا موقع خواب گوش بدم و خوابم ببره و یکی از پادکستر هایی که خیلی دوستش دارم همین پادکست چنل بی و اقای بندری هست . ممنونم که حتی پرونده های بی سرو ته رو هم با جه جذابیتی روایت میکنید و جدیدا میشنوم که جقدر بقیه پادکستر ها هم شیوایی کلام تون تقلید میکنن ❤️
وقتی به ده دقیقه پایانی اپیزود میرسیم تمام تنم مور مور میشه ...
این قسمت، دی ان ای چنل بی رو تو خودش داشت. تکاندهنده، شنیدنی و بینهایت لذت بخش. 🔥🔥
وقتی دیدم محاکمه شروع شده و هنوز بیش از یک ساعت از اپیزود مونده، فهمیدم که قراره خیلی پیچیدهتر بشه.
عالی بود
اخر هم معلوم نشد قاتل واقعی کیه! ولی درس مهمی داشت که هرگز به نظرتون خیلی مطمعن نباشید !
الان این پرونده حل نشده بود؟ اخرش چیشد کی قاتل اصلی بود سیمون بود؟😭😭😭😭کمک
چرا پخش نمیشه قسمت های قدیمی مثل این اپیزود؟
عالی بود💙🌹
it was one of the greatest and surely the most upsetting podcast i have ever heard, thanks.
واقعا ک...
چه غم انگیز!...اگه اون کارگاه دخالت و فضولی نمیکرد شاید واقعیت یک روزی پیدا میشد