ای که بر مه از خط مشکین نقاب انداختی ۴۳۳
Description
غزل نمره ۴۳۳
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ای که بر ماه از خط مشکين نقاب انداختی
لطف کردی سايهای بر آفتاب انداختی
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حاليا نيرنگ نقشی خوش بر آب انداختی
طاعت من گرچه از مستی خرابم رد مکن
کاندرین شغلم به امید ثواب انداختی
گوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باش
جام کيخسرو طلب کافراسياب انداختی
داور داراشکوه ای آن که تاج آفتاب
از سر تعظيم بر خاک جناب انداختی
باده نوش از جام عالمبين که بر اورنگ جم
شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی
زينهار از آب آن عارض که شيران را از آن
تشنهلب کشتی و گردان را در آب انداختی
هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت
زان ميان پروانه را در اضطراب انداختی
گنج عشق خود نهادی در دل ويران ما
سايهی دولت بر اين کنج خراب انداختی
خواب بيداران ببستی وانگه از نقش خيال
تهمتی بر شبروان خيل خواب انداختی
پرده از رخ برفکندی يک نظر در جلوهگاه
و از حيا حور و پری را در حجاب انداختی
از فريب نرگس مخمور و لعل میپرست
حافظ خلوتنشين را در شراب انداختی
Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations









اسم موسیقی دقیقهی 37:00 چیە؟
خیلی شک داشتم این کامنت رو بنویسم ولی هر چی فکر کردم به نظرم اپیزودهای این هفته کلا یکجوری بود. یکجوری که انگار فرزان مثل همیشه نبود. حتی حس کردم از سر تکلیف هست این انتشار هر روزه و نه از سر شوق که کاش از سر شوق باشه
سلام😊
ای ول عالی بود فرزان جااان من تصمیم گرفتم روزی که غزل ها تمام شد از اولین غزل حافظ دوباره گوش کنم تا اوموقع حتما شما یک فکری به حال ما میکنی 🌱💚🌱
💚🍀🍀🍀💚🍀💚🍀🍀💚💚🍀💚🍀
گم کرده هام شادی و آرامش میتمر باشه تو زندگی مثل حافظ رند باشم تو مسلکم درویشی گنجوندی روزها بود که پی ات در کافه های شهر گشتم تا پیدات کنم سخت به آغوش بکشمت و بهت بگم تو زنانگی زندگی کردن و بهم آموختی گفتی مثل آب روان شوم و جاری باشم گفتی وظیفه ام مسبت به بیرون درک و مهربونیه نسبت به خودم تغییر در فکرم که اگر روزی دیدمت چطور میتونم ازین همه عشقی که برام و در وجودم ساختی تشکر کنم فرزان عزیزم پاینده باشی و برایت شادی و آرامش مستمر رو آرزو میکنم 🤲❤️🤲 واقعا دست مریزاد
سلام فرزان عزیزم دلی مینویسم ؛ سالها دنبال سره کلاف زندگیم بودم و متحیر و سرگردان ،تا اینکه یک شب دوستی تو رو بهم پیشنهاد کرد تویی که تو خیلی مدیونتم با شروع اپیزودهات در پوست خودم نمیگونجیدم تازه فهمیدم که خیلی از حرف ها و درد هام تو زندگی حرف و درد مشترکه با وسعته دنیا وقتی که برامون از اروین یالوم خوندی و فهمیدم رنج های دنیا برای همه است چند سالی باهات پیش رفتم و هر شب پایه ثابت زندگیم شدی بهم فهموندی و رهنمون شدی که منم خراب کنم ، آبرو برام از وجود اصیل بالاتر نباشه٫
استوری قشنگتون فرخنده باد💎
Thursday 💔
هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت✨️ گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما سایهی دولت بر این کنج خراب انداختی💫 وجودت از جنس شراب و بادهست🦋 فرزآن-بلامیسر❤️ گفتی سهم هر کس در ارتباط با تو یک چیزه، برای من تو یک "نشانهای" ⭐️
سلام و عرض ادب جناب فرزان خوب هستین من هنوز اپیزود یا غزل ۱۶۰ هستم فک کنم از یه زمان دیگه هستم از گذشته اومدم در مورد تفکر زن بود با هوش مصنوعی درخواست کمک کردم خیلی شیک شمارو و زن بودن از منظر شمارو برام توضیح داد یعنی یه جورایی شمارو بدام تفسیر کرد.
بابا چیکار اقای توکلی داری🤣🤣🤣
سلام خوبین؟ کاش بخش پیامک اینستاگرام رواق باز بود،استورهامونو که نمیتونید ببینید اخه اینطوری...😊🌹
. 15:44 🍷 باده کی بود کاو طرب آرد مرا؟ . سلام بر عاشقانِ نخورده مست.. باده در جوشش گدای جوش ماست چرخ در گردش گدای هوش ماست
زان میان پروانه را در اضطراب انداختی…✨
مرسی فرزان جان...حال خوبی بود 🌹 🍷🍷
کاش تصویری بودین🥹
سلام.من غزل نمره ۰۶۰ هستم ولی خواستم اینجا تشکرم رو براتون بنویسم.تنتون سلامت دلتون شاد.تقریبا از وقتی چشمم رو باز میکنم ،صدای سخن عشق رو پلی میکنم و لذت میبرم.دمتون گرم.🙏ساناز.
ممنون فرزآن جان💖✨ آخر هفته ی خوبی داشته باشی و پیشاپیش خیلی دلتنگیم❤️
سپاس فرزآن عزیز، به طرز جالبی دیروز به همین صمیمیتی که با شما حس می کنم فکر می کردم و چقدر شاکر بودم و چقدر محظوظ بودم که عضوی از این جایگاهم . به شما تبریک می گم برای ایجاد این نیروی شگفت 🕊️🤍✨